نقد و بررسی بازی Split Fiction | دو ذهن و یک ماجراجویی!
پس از کسب جایزه بهترین بازی سال برای It Takes Two در The Game Awards 2021، بدون شک استودیوی Hazelight سرشار از ایدههای جدید برای پروژه بعدی خود بود. این امر کاملاً مشهود است، زیرا بهنظر میرسد تمام آن ایدهها در بازی Split Fiction بهکار گرفته شدهاند. عنوانی جذاب و جسورانه که تجربهای منحصربهفرد از ماجراجویی دونفره را ارائه میدهد. این بازی به شکلی بیوقفه، رضایتبخش و همکاریمحور است که لحظهبهلحظه با پیشروی، پارکور و نبردهای هیجانانگیز، بازیکنان را در مسیر یکی از بهترین پایانهایی که تا به حال در یک بازی ویدیویی تجربه شده، همراهی میکند. آیا این بازی یک پلتفرمر معمایی است؟ آیا یک ماجراجویی اکشن سومشخص محسوب میشود؟ یا شاید یک بازی ورزشی، یک اسکرولر دوبعدی، یا یک شوتر دوقلو؟ با نقد و بررسی بازی Split Fiction همراه باس گیم مرجع تخصصی نقد و بررسی بازی باشید.
نقد و بررسی بازی Split Fiction
فرار از جهانی که نمیخواهد رهایتان کند!
داستان بازی اسپلیت فیکشن درباره دو نویسنده جوان و ناموفق بهنامهای زوئی و میو است که با وعده انتشار آثارشان، به یک شرکت فناوری مرموز جذب میشوند. اما چیزی که انتظارش را نداشتند، این بود که تمام داستانهایی که تا به حال در ذهن داشتهاند، به طرز بیرحمانهای استخراج شوند. زمانی که یک درگیری مشکوک باعث میشود میو به درون جهان دیجیتالی شخصی زوئی درون سیستم کامپیوتری پرتاب شود، هر دو مجبور میشوند برای فرار و خنثی کردن نقشههای شرکت همکاری کنند. این دو شخصیت بهسرعت و بهشکلی تأثیرگذار بهعنوان افرادی کاملاً متضاد، چه از نظر نگرش و چه از لحاظ لحن گفتار، معرفی میشوند، اما بازی بدون اتلاف وقت، آنها را در کنار یکدیگر قرار میدهد!
بازی Split Fiction آنقدر جذاب و پرکشش است که توقف بازی دشوار میشود. این بازی بهقدری پویایی دارد که هرگز آنقدر ثابت نمیماند تا خستهکننده شود. اگر کسی تا به حال فکر کرده باشد که آیا ترکیب SSX و Shadow of the Colossus در یک داستان ممکن است، پاسخ این بازی مثبت است!
زوئی و میو به ترتیب نویسندگان داستانهای فانتزی و علمی تخیلی هستند و ساختار بازی بهطور مساوی میان این دو ژانر تقسیم شده است. اما این تقسیمبندی هرگز به شکل ثابت و یکنواخت باقی نمیماند. به این معنا که بازی بین یک دنیای علمی-تخیلی مشخص و یک دنیای فانتزی ثابت در نوسان نیست، بلکه هر مرحله کاملاً منحصربهفرد بوده و مکانیکهای مخصوص خود را دارد. آرشیو ذهنی میو از ایدههای علمی-تخیلی شامل شهری نئونی مملو از ترافیک پرنده و نینجاهای سایبری گرانشگریز است که بازیکنان باید در آن به کمک یکدیگر، در یک بزرگراه هوایی و در محورهای حرکتی متفاوت، راه خود را بیابند. همچنین، یک پایگاه فضایی در کنار ستارهای در حال مرگ وجود دارد که انفجارهای انرژی آن زوئی و میو را از بین خواهد برد، مگر آنکه بهدرستی از پوششها استفاده کنند. این تنها دو نمونه از آن است و پرداختن به جزئیات بیشتر، بخشی از لذت کشف مراحل و داستانهای جانبی را از بین میبرد.
یک ماجراجویی همکاریمحور که با مهارت بالا ساخته شده و بهطور مداوم از یک سبک به سبک دیگر پرش میکند، Split Fiction یک طوفان خلاقیت و تنوع گیمپلی است که هیچ ایدهای را آنقدر نگه نمیدارد که کهنه شود، بلکه همواره جای خود را به ایدهای تازه میدهد. این بازی نمونهای از ترکیب هوشمندانه تخیل و مدیریت ایدههاست. استودیوی Hazelight در یک دهه اخیر قواعد بازیهای همکاریمحور را بازنویسی کرده است، اما Split Fiction فصلی جدید است که نباید از دست داد.
بدون توقف، بدون تکرار، فقط هیجان!
در ادامه نقد و بررسی بازی Split Fiction، باید گفت که همانند بازی It Takes Two، سبک پلتفرمینگ در اسپلیت فیکشن از همان ابتدا کاملاً دقیق و خوشدست است. هر شخصیت به پرش، پرش دوبل و داش هوایی دسترسی دارد و این بازی همان سطح بالای مانورپذیری هوایی را ارائه میدهد. اجرای متوالی حرکات دیواری، قلاب گرفتن برای تابخوردن یا پرتاب شدن، و فرود آمدن روی نردهها و سکوهای کوچک، همگی به لطف یک سیستم قفل نرم، به طور طبیعی انجام میشوند، مشروط بر اینکه شخصیتها تقریباً در مسیر درستی هدایت شوند.
نتیجه این سیستم، حرکتی است که بسیار در دسترس و آسان برای تسلط یافتن است و بر مومنتوم و زمانبندی تمرکز دارد، نه تنبیه اشتباهات کوچک یا نیاز به مهارتهای سطح بالا. این احساس را دارد که در یک سالن بولینگ هستید که تنها یک مانع برای جلوگیری از افتادن توپ وجود دارد، گاهی کمکی کوچک دریافت میشود، اما در برابر اشتباهات کاملاً مصون نیست.
تنها انتقاد واقعی به پلتفرمینگ بازی این است که گاهی اوقات، عقب ماندن از همبازی یا پارتنرتان میتواند چالشبرانگیز شود. وقتی یک بازیکن پیش میتازد و دیگری در چرخهای از مرگ و بازگشت گرفتار میشود، ممکن است لحظاتی ناامیدکننده رقم بخورد. همچنین، عبور شخصیتها از میان یکدیگر هنگام اشغال یک فضای مشترک، حالتی ناتمام به بازی میبخشد. ایجاد یک جلوه دیجیتالی هنگام همپوشانی شخصیتها میتوانست هم منطقیتر به نظر برسد و هم ظاهری بهتر ارائه دهد.
در هر صورت، پلتفرمینگ سریع و هیجانانگیز Split Fiction کاملاً با ماهیت دونفره آن سازگار است، بهویژه وقتی توسط بازیکنانی با سطح مهارت متفاوت تجربه شود. در خارج از نبردهای باس، مرگ به سرعت منجر به احیای خودکار در نزدیکی همبازی میشود. در مبارزات باس نیز، بازگشت به جریان بازی تنها مستلزم فشردن چند دکمه است. نقاط ذخیرهسازی نیز بسیار سخاوتمندانه توزیع شدهاند، حتی در نبردهای باس. از بین بردن نیمی از نوار سلامت باس باعث میشود که در صورت شکست هر دو بازیکن، نیازی به تکرار کل نبرد نباشد. این طراحی بسیار خوشایند است، زیرا با وجود تنوع شگفتانگیز باسها، گاهی مرگهای ناگهانی و ناعادلانه رخ میدهد، بهویژه زمانی که پس از احیا، مستقیماً در مسیر حملات کشنده قرار میگیرند. با این حال، این مرگها تنها باعث تأخیرهای جزئی شده و هرگز احساس خستگی یا کار اجباری ایجاد نمیکنند!
زیبایی محض دنیای بازی و لذت بیانتهای تماشای آن!
جهانی که Split Fiction میسازد، چیزی فراتر از ترکیب رنگها و نورهاست؛ هر فریم از بازی مانند صفحهای از یک کتاب داستان زنده است که جوهر آن بهجای کلمات، از تخیل خالص شکل گرفته است. دنیایی که از ذهن زوئی و میو استخراج شده، مدام تغییر میکند و هیچ چیز در آن ثابت نمیماند. لحظهای بازیکنان خود را در شهری نئونی و شلوغ مییابند، جایی که نورهای قرمز و بنفش در مهی الکترونیکی میدرخشند، آسمانخراشها بیوزن در هوا معلقاند و خودروهای پرنده با هالههای درخشان از کنارشان عبور میکنند. در یک چشم به هم زدن، این جهان جای خود را به قلعهای غولآسا میدهد، با تالارهای سنگی، چلچراغهای عظیم که نور گرمشان بر روی فرشهای کهنه افتاده، و دیوارهایی که انگار قصههای قدیمی را در دل خود پنهان کردهاند.
جزئیات، در تمام این دنیاها با وسواس طراحی شدهاند. پارچههای لباس شخصیتها با حرکات آنها هماهنگ میشوند، ذرات نور در هوا بهگونهای حرکت میکنند که انگار واقعاً جزئی از آن فضا هستند، و حتی کوچکترین اشیا در محیط، دارای انیمیشنی خاص هستند که باعث میشود جهان بازی زندهتر از هر آنچه تاکنون در یک اثر تعاملی دیده شده، به نظر برسد. اما آنچه واقعاً Split Fiction را از دیگر بازیها متمایز میکند، نحوه ادغام هنر با گیمپلی است. در بسیاری از لحظات، بازیکنان نهتنها در یک محیط زیبا حرکت میکنند، بلکه مستقیماً با آن تعامل دارند. در سطحی که درون ذهن خلاق زوئی شکل گرفته، جوهرهای خیالی مانند موجهایی زنده حرکت میکنند و پلها و سکوها را در لحظه، خلق یا نابود میکنند. در بخشهای علمیتخیلی که از ذهن میو بیرون آمده، فضا تحت تأثیر سیگنالهای دیجیتالی تغییر میکند، پیکسلها در هوا شناورند و مسیرها با تغییر الگوریتمی چشمانداز، بهطور ناگهانی جای خود را به تونلهایی پر از نورهای شکسته میدهند.
نورپردازی بازی، یکی از آن دستاوردهایی است که باعث میشود هر صحنه، احساسی خاص داشته باشد. در لحظاتی که بازی حس سرگشتگی و گرفتاری دارد، نورهای فلورسنت با لرزشهای نامحسوس، حس ناپایداری را به شما میدهد و احساس عدم ثبات را بیشتر و بیشتر نیز میکند! در نقطهای دیگر، وقتی که داستان به اوج احساسی خود میرسد، نورهای گرم و طلایی از میان شکافهای دیوار به درون میتابند و سایههای بلندی ایجاد میکنند که گویی گذشتهای فراموششده را بازگو میکنند. حتی در بخشهایی که بازی تبدیل به یک تجربه اکشن سریع میشود، رنگهای تند و افکتهای بصری، ریتم مبارزات را تقویت میکنند. ضربات سنگین باعث لرزش صفحه میشوند، جرقههای نور در برابر سلاحها منفجر میشوند، و مسیرهای حرکت شخصیتها با ردی از خطوط درخشان دنبال میشود که گویی جهان بازی نمیتواند سرعت آنها را بهطور کامل پردازش کند.
اما در میان همه این جلوههای بصری، چیزی که Split Fiction را از یک اثر هنری صرفاً زیبا به یک تجربه فراموشنشدنی تبدیل میکند، انسجام آنهاست. هیچ عنصر گرافیکی در این بازی، تنها برای نمایش نیست. همهچیز در خدمت داستان، گیمپلی و حس کلی تجربهای است که بازی میخواهد ارائه دهد. زمانی که زوئی و میو درون دنیایی از خطوط کد و دادههای شکسته گیر میافتند، محیط بهگونهای طراحی شده که بازتابی از ذهن آنها باشد؛ هر بار که یکی از آنها به نتیجهای جدید در داستان خود میرسد، تغییرات محیطی این تحول فکری را منعکس میکنند. این یک نمایش بصری از رشد شخصیتهاست، جایی که هنر و داستانسرایی چنان در هم تنیده شدهاند که تفکیک آنها غیرممکن است.
و در نهایت، آنچه بازی Split Fiction را در میان آثار بصری مشابه، به جایگاهی بالاتر ارتقا میدهد، همین تعهد به نوآوری است. هیچ دو سطحی در بازی شبیه به هم نیستند، هیچ دو صحنهای احساس تکراری بودن ندارند و هیچ لحظهای بازیکن از تماشای دنیای پیرامونش دست نمیکشد. این بازی یک تجربه سینمایی شاهکار است که در آن، هر حرکت، هر چرخش دوربین و هر تغییر در محیط، روایت را غنیتر و احساسات را عمیقتر از قبل میکند. بازی Split Fiction، ثابت میکند که گرافیک و گیمپلی و داستان فقط به معنای رزولوشن بالا یا افکتهای پیچیده نیست؛ بلکه یعنی خلق دنیایی که بتوان در آن گم شد، تجربهای که چنان غنی است که میتوان بارها و بارها به بازی کردن آن نشست.
ممنون از مطلب بررسی بازی Split Fiction
سلام وقت بخیر؛ خیلی خوشحالیم که مورد پسندتون واقع شده 🙂